امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره
سجادسجاد، تا این لحظه: 6 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره
محمدمحمد، تا این لحظه: 3 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره
وبلاگ امیرعلی و سجاد و محمدوبلاگ امیرعلی و سجاد و محمد، تا این لحظه: 8 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

امیرعلی و سجاد و محمد

انالله واناالیه راجعون

      به نام خدا .... سلام دوباره اومدم ولی اینبار بایک خبر واون هم این هستش که مادربزرگ امیرعلی (مامان بابای امیرعلی) (عمه ی مامانم) درتاریخ 1395/9/23 فوت کردند واز همین جا به بابای امیرعلی(همسردخترخاله ام) تسلیت عرض می کنم و امیدوارم که غم آخرشون باشه           ...
25 آذر 1395

حرم امام رضا(ع)

    به نام خدا .... سلام دوباره اومدم با یک پست جدیدوبا چند روز غیبت ماه غیبت طولانی وببخشید من رو ودرضمن اینبار اومدم با یک پست جدید و با چندتا عکس از امیرعلی و علیرضا(پسرخاله معصومه) که رفته بودیم حرم و این چندتا عکس رو از شما دوتا گرفتیم     امیرعلی و علیرضا(پسرخاله معصومه)                         ...
9 مهر 1395

عکسهای امیر علی درخیرآباد

    به نام خدا ........ سلام الان بنده آمده ام تا پست بگذارم... درظمن اینبار آمده ام با چند تا عکس از مسافرتمون به تربت که امید وارم نهایت لذت رو ببرید. داستان از اینجا شروع می شود: 1394/3/21 داداش صادق شبش زنگ زد به خاله نجمه که بگه من و مامان و معصومه فردا می آییم تربت(1394/3/22) و خاله نجمه نیز به صادق گفت نه همین امشب بیاییدو از اینجور حرفا و دقیقا همون شب نیز فوتبال ایران بود و خوشبختانه ایران برد والبته با یک گل داشتم می گفتم ووقتی داداش صادق اومد گفتش که می خواهیم همین امشب بریم و ساعت های 20:30 دقیقه یا ساعت های 21 شب بود که راه اقتادیم از سمت طرقبه به سمت خیرآباد آخه خاله نجمه ام در خیر آباد بودندو را ستی...
5 تير 1395

تاسوعا و عاشورا 1394

  بر سرش دستار سبزی بسته بوددردلم مهرش عجب بنشسته بود در قدوم آن نگار مهجبین از جلال حضرت عشق آفرین دو ملک سر را به زیر انداختند بال خود را فرش راهش ساختند غرق حیرت داشتند این زمزمه آمده اینجا حسین فاطمه(س) صاحب روز قیامت آمده گوئیا مهر شفائت آمده سوی من آمد مرا شرمنده کردمهربانانه برویم خنده کرد گفت آزادش کنید این بنده راخانه آبادش کنید این بنده را اینکه اینجا این چنین تنها شده کام او با تربت من واشده مادرش او را به عشقم زاده است گریه کرده بعد شیرش داده است بارها بر من محبت کرده است سینه اش را وقف هیات کرده است اینکه می بینید در شور است وشین ذکر لالائیش بوده یا حسین(ع) دیگران غرق خوشی و هلهله دیدم او را غرق شور و هروله ...
3 آبان 1394

4 سالگی امیرعلی

    به نام خدا ... سلام امروز 29 تیر ماه 1394 هستش و امیرعلی نازم 4 سال پیش در چنین روزی قدم های کوچولوش رو توی این دنیا گذاشت و با اومدنش یک دنیا شادی رو به من و باباش هدیه داد و 4 سال از اون روز قشنگ میگذره و امروز هم به مناسبت روز تولد 4 سالگی امیرعلی این وبلاگ رو براش ساختم و می خوام خاطرات قشنگش رو براش ثبت کنم وروزی بدم به خودش که خاطرات قشنگ خودش رو ثبت کنه در وبلاگش                             ...
29 تير 1394